خدمات وبلاگ نويسان جوان گاهی وقتا





گاهی وقتا  

 

. گاهی وقتا در اوج خوشحالی، در اوج آرامش، یک تلنگر کوچک مثل

  یه موسیقی که برات قدیمی شده اما مدت ها باهاش زندگی کردی و لذت

  بردی، خندیدی و گریه کردی... یا یه تلنگر دیگه ( که خیلی مهم نیست

  چی باشه مهم اینه که تو را به کجا می بره ) همه ی آرامشت رو

   به هم می ریزه... ناخودآگاه و ناخواسته وارد دنیای انکار شده است

  می شی... دنیایی که پیش خودت دورش انداختی تا از شر درد

  ترکش هاش در امان باشی... چشماتو به هم می زنی و

  گونه هات خیس می شن و یه بغض سنگین نمی زاره نفس بکشی...

  یاد روزای تلخی می افتی که اصلا نمی دونستی چرا داری با

 تلخی و سیاهی می گذرونیشون و الان هم هنوز نمی دونی چرا

با تلخی گذروندیشون...

 فکر می کردی راه فراری هم نداری...بعضایی که فرو خوردی... دادهایی که نزدی...

حرف هایی که شنیدی ... و حرفایی که نگفتی...

گاهی وقتا بهتره آدم از خودش دور بشه... خودشو یادش بره... به درون خودش

نگاه نکنه...

بهتره همونطور که رُل بازی می کنه خودشم باورش بشه رُلش واقعیه...

گاهی وقتا اگه آدم به درون خورد و زخمی و پاره پاره اش نگاه کنه همین جسم

 مادیش رو هم می بازه...

دنیای انکار شده ات رو فقط می تونی انکارش کنی... نمی تونی از بین ببری...

نمی تونی فراموش کنی... نمی تونی از سیاهی هاش که هنوز هم خاکستری ات

می کنن فرار کنی.

اینا زخم هایی هستن که درمان ندارن... بهتره فقط با باند ببندیشون و نبینی زیر باند

چه خبره...

آره، گاهی وقتا بهتره آدم خودشو یادش بره... اونقدر خودشو غرق کنه که دیگه جایی

واسه فکر کردن و یاد چیزی افتادن نمونه...

دلم تنگ شده... دلم برای خودم تنگ شده... اما... بهتره آدم از خودش دور بشه...

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته ای از یك عاشق به نام :R.Tanha| چهار شنبه 2 تير 1390برچسب:, | 1:56 | + | موضوع: <-PostCategory-> |